یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

کادوی تولد

masir

قرار نیست کادوی تولد رو همیشه از یک فروشگاهی بخری بعدش کادو کنی و بعدش سوپرایز ...

کادوی تولد من به تو از جنس احساسه

کادوی تولد من به تو آرامشه. کادوی تولد من به تو لبخندی هست که امروز روی لب هاته. لبخندی که تاوانش شکستن خودم بود. سخت ترین سکوت عمرم باعث شد تا امروز بخندی. مننتی برگردن تو نیست. تو بهترین بودی و جز محبت از تو ندیدم.از ابتدا تا به امروز.

روز تولدت فقط نگاهت میکردم . بیشتر از همیشه محو تو بودم. بیش از حد. هنوز نمیدانم انتخاب های من رنج زندگیت را بیشتر کرده یا کیفیتش را. اما میدانم بعضی مواقع فرصت جبران حق طبیعی کسی هست که اشتباه می کند. این را میدانم که منو تو اصلا دوست نداشتیم وارد این بازی شویم.منو تو مثل تماشاگر این مسابقه ایم. تماشاگرانی که به اجبار در حال دیدن مسابقه اند. امیدوارم بازیگرای این مسابقه برنده از این رینگ بیرون بیان. باخت هر طرف یعنی باخت ما.

امیدوارم شرافتمندانه و خالصانه زندگی کنیم.

امیدوارم...

امیدوارم سال بعد هم تولدی وجود داشته باشه ....


بدتر از اینم میتونست باشه

fire

چند روزی هست که منو همسر جان شروع کردیم به دیدن سریال breaking bad. تو یکی از قسمت ها قرار بود والتر بعد از سقوط هواپیما که چندین نفر توش فوت کردند واسه بچه های مدرسه سخنرانی کنه. بعد از سخنرانی تنها برداشتی که میشد از سخنرانیش داشت این بود که : این حادثه میتونست بدتر از اینم باشه.

پذیرش این دیدگاه والتر برای تمامی اتفاق های بد و ناگوار زندگی بسیار سخته، ولی در عین حال میتونه آرامش بخش و تسکین دهنده باشه (ی جورایی ترس از اتفاق بدتر باعث گول زدن مغز میشه )

البته تو این چند وقت اخیر از این دست توجیهات والتری کم نبود تو زندگیم. 

مثلا همین چند روز اخیر وسط عشق و حال جوونای خونواده تو یک دره بکر، بعد از یک اتفاق موبایل و عینک برادرم داخل آبشار افتاد و بعد از خیلی گشتن اثری ازش پیدا نشد. این اتفاق رو بذارید در کنار گرون شدن دوبرابری موبایل و نیز کلی پیاده روی که قرار بود با اون فاز منفیمون تا ماشین بریم. از اونجایی که این قانون خود توجیهی رو بطور کامل بلدم، اولین کسی بودم که تو مسیر برگشت از فاز بد بیرون اومدم و یواشکی از طبیعت لذت می بردم..!!! اینم بگم که متأسفانه دقیقاً یک هفته بعد از تفریح ما تو همون رودخونه یکی از اعضای یک تور تفریحی غرق شد.

حالا بعد چند وقت، حسرت موبایل گمشده بین همه ما کمتر شده و داریم حسرت عکسا و فیلمایی که گرفتیم رو میخوریم..!!!

داداش بیخیال که دو میلیون رفت تو پاچت. مهم اینه که : بدتر از اینم میتونست باشه...!!!