یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

دفع مزخرفات

توی ماه جاری که داریم به پایانش میرسیم تقریباً شخمی ترین ، بی پول ترین، احساسی ترین، ضد حال ترین و شیرتوشیرترین دوران زندگیم رو سپری کردم. تا دلتون بخواد هم دلیل مسخره وجود داره

مثلا تغییر ساعت کار صبح که باید وقتی همه ارباب رجوع ها تو خواب نازن استارت بزنی بری سرکار در و دیوار نگاه کنی. بعدشم وقتی بعضی  ارباب رجوع های گل ما وارد اتاق میشن انگاری ارث پدرشونو ازت طلب دارن. اصلا انگاری خود بابک زنجانی نشسته روبروشون. انگاری داره با مفسد ارزی صحبت میکنه.

جالب تر اینکه هر چی فکر کردم تو این آشفته بازار مملکت که سگ صاحابشو نمیشناسه، کجاش به نفع من شد هیچی به ذهنم نرسید تا اینکه بعد فشار مضاعف متوجه شدم ابتدای ماه بجای یک رب 2 تا رب واسه خونه خریده بودم که تقریبا 1000 تومن گرون شده..!!

اما ضد حال ماه تعلق میگیره به صاحبخونه عزیزم که با منطقی در حد نارنگی قصد داشت همه تورم کشور رو تو پاچه ما بندازه و اجاره خونه رو برسونه به دلار آزاد که با التماس بنده اجاره خونه رو از دلار آزاد رسوندیم به دلار جهانگیری...!!

بی پول ترین ماه هم تعلق میگیره به مرداد ماه واسه اینکه دیگه اصلا الارم برای بیدار شدن صبح تنظیم نمیشه واسه اینکه پیامک های روزانه بانک های گدایی واسه یک قسط عقب افتاده پشت هم اس ام اس میدن ما رو از خواب بیدار میکنه.

و ......

با همه دلایل مسخره بالا وقتی نگاهت به زندگی این باشه که فقط خودتی و خودت و منطقت هم این باشه که : اگه معلول بدنیا اومدی و قهرمان ورزشی نشدی مقصر بازم خودتی . اونوقت تمام جملات بالا مزخرفاتی بیش نبود و حالا دیگه دفع شده ... !!!


کلاس کاملا واقعی و فیزیکی

ostad

توفیق اجباری شد تا با هزینه سازمان در چند جلسه کلاس آموزشی با موضوعات فن بیان و ارتباطات شرکت کنم. جدای سطح بالای اساتیدی که برای آموزش حضور داشتند یک نکته مهم که خیلی برام لذت بخش بود اتفاق افتاد.

دقیقاً خاطرم نیست آخرین بار چه زمانی توی یک کلاس واقعی شرکت کرده باشم (غیرحضوری نه) . از اون کلاس هایی که واسه شروعش لحظه شماری کنی. فکر کنم 5 یا 6 سال قبل بود که اونم با استاداش حال نمی کردم!!! تو این چند سال هم غرق در آموش های اینترنتی و غیرحضوری بودم. کاملا حس کلاس ، هیجان ، پرسش و پاسخ ، خندیدن ها، سوال پرسیدن ها و .... در من مرده بود و بعد از حضور توی این کلاسها چه حال خوبی پیدا کردم. واقعا سخته توی این شرایط ناامیدی بعضی اساتید هستن که تمام دغدغه خودشون رو گذاشتن واسه راهنمایی حتی 1 نفر و چه رنجیست دلسرد نشدن

پی نوشت : چقدر خوشحالم تجربه نشستن در کلاس دکتر طالبی و دکتر آقاجانی