یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

آزار صبحگاهی

Girl

هر روز در مسیر رفتن به محل کار با دختر خانمی برخورد دارم که دقیقاً در یک مکان خاص با هم تلاقی داریم!!! از اونجایی که من طبق قانون سه ثانیه جنس مخالف رو دید می زنم(البته در شرایطی تعداد ثانیش تلرانس داره) احساس میکنم چند روزی هست که دیگه خیلی موذب شده و وقتی از مقابلم رد میشه بدجوری استرس داره. البته اون حدود 15 سالی ازم کوچیکتره و این عکس العمل اون رو بخاطر آزار و اذیت هایی  که در طول روز تحمل میکنه، طبیعی می دونم. بعضی اوقات این پسرای نوجوون که اکثراً دهه هفتادی و هشتادی هستند ی حرفایی تو خیابون میزنن که خودم شرمنده میشم چه برسه به ی دختر 15 ساله.

خلاصه ای کاش میشد ی وقتایی که تصادفا همیشه یکی هم مسیرت میشه  باهاش سلام و علیکی داشتی و اینجوری موذب نباشی.

الان خیلی وقته صبح من با آزار یکی دیگه شروع میشه !!!  یکی که احساس میکنم خیلی تنهاست...

زرنگ بازی شیرین

فوتبال

بنظرم تلاش، پشتکار و تمرکز مهمترین لازمه یادگیری هستند حتی اگه علاقه وجود نداشته باشه!!

این قضیه تو سال جدید برام اتفاق افتاد. امسال بصورت کاملا آماتور هفته ای یک بار با همکارای آماتورتر از خودم سالن فوتبال میرفتیم. بعدش قرار شد تو ی مسابقه ای شرکت کنیم. از قضا قشنگترین لباسی که تهیه کرده بودن،  لباس دروازه بان بود. منم از روی زرنگ بازی شیطانیم !! گفتم خیالتون از طرف دروازه بان راحت باشه. بالاخره لباس رو صاحب شدم.

اتفاقا تو مسابقات هم به بهترین شکل ممکن گند زدم!!!

این شد که مجبور شدم به اجبار هم شده اینقدر تلاش کردم که این روزا تیم حریف شاکی میشه چرا گل نمیخورم. شدم مثل واکی تو فوتبالیستها !!! الانم اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته منتظرم ی هفته بگذره دوباره بریم فوتبال.

میدونم اون زرنگ بازی واسه گرفتن لباس درست نبود( البته تو خون ما ایرونی ها چپوندنش!) ولی خب آخرش هم من به تعهدم عمل کردم هم عذاب وجدانی باقی نموده!!!

آتش زیر خاکستر


پلیس


ما مردم عادی اصلاً موندیم چه غلطی کنیم. نمیدونم تصمیم گیرنده های کشور نمی دونن یا خودشون رو زدن به ندونستن.همش هم میگن فلان گردهمایی یا فلان تظاهرات بدون مجوز و غیر قانونیه. آخه یکی نیست بگه عموم جامعه (نه اغتشاش گرای لعنتی) با توجه به مشکلات کشور وقتی به نقطه جوش میرسن ، دقیقا کجای شهر هست که میتونن اعتراض خودشون رو با حمایت پلیس نشون بدن.

همه ما تجربه داریم وقتی مثلاً رئیس جمهور یا هر شخص مملکتی دیگه ای قراره بیاد شهرمون ی مکانی رو (ورزشگاه یا ...) آماده میکنن، بعدش از ابتدا تا انتهای شهر رو پر از بنر میکنن که قراره فلانی در مکان X از ساعت فلان تا فلان سخنرانی کنه که بعدش هم مردم رو دعوت میکنین برای مراسم.

یا ستاد برگزاری با شکوه 13 آبان یا مراسم 22 بهمن و ...

همه اینا با برنامه ریزی انجام میشه وگرنه تو روز 22 بهمن هم اغتشاش بوجود میاد.

آخه چطور میشه باور کرد تو بعضی مسائل نظم و دقت و اطلاع رسانی بیش از حد انجام میشه ولی بعضی های دیگه نه .

یادتون باشه مقصر این افتضاحات خود شما تصمیم گیرنده ها هستین. معلومه وقتی تو گردهمایی اعتراضی که 95 درصد مردم دلسوز همین کشور واسه پیگیری مطالباتشون انجام میدن، نظم و برنامه ریزی وجود نداشته باشه اون بی وجدانی که اصلا اهل اون شهر هم نیست سوء استفاده میکنه و اغتشاش بوجود میاره.

اگه بخواین اصلاً سخت نیست ببینیم با توجه به شرایط اجتماعی، از سال 97 فرمانداری بنر نصب کنه که با توجه به درخواست ها، گردهمایی مردمی در خصوص مشکل .. در فلان مکان با حمایت کامل پلیس برگزار میشه. از عموم مردم معترض دعوت بعمل می آید!!!

اونوقته که مردم احساس میکنن حداقل صداشون شنیده میشه و داغ نمیکنن (حتی اگه وضع از این بدتر شه)

اونوقته که اعتمادشون به این کشور بیشتر میشه

اونوقته که مردم پلیس رو دوست دارند

در غیر اینصورت آتیش رو زیر خاکستر فرو کردن چاره کار نیست و ی روزی با گرونی تخم مرغ هم ، همه چیز از کنترل خارج میشه!!!


مصلحت اندیشی

hagh

راه درست رفتن همیشه سخته. خودم بعضی وقتا با ی چیزایی میسازم و سعی میکنم در ادامه زندگیم کفه مصلحت نسنجی !! سنگین و سنگین تر بشه. این روزا خیلی بی اعتماد تر از گذشته شدم . اعتمادم به ی احمق بی تعهد تمام برنامه ریزی های زندگیم رو بهم زده. خیلی سخته واسم که نمیتونم از نظر مالی واسه آینده برنامه ریزی کنم. مشکل اینجاست که دردسرایی که احمق مذکور!!! واسم ایجاد کرده گاهی وقتا به آرامش فکریم صدمه میزنه.

دیگه کاملا مطمئن شدم که آمار بالایی شکایات قوه قضائیه بدلیل قوانین مسخره ای هست که اجازه میده بعضی بی شعوران به سادگی از اعتماد مردم سوء استفاده کنن و مجازات خاصی هم براشون در نظر گرفته نمی شه و اصلا بازدارنده نیست.

البته ی دلسوزی مسخره ای همیشه تو ته دلم هست که برای مثال اگه ی داعشی که سر 500 آدم رو بریده و بیاد جلوم دوست دارم ی جوری به زندگی سالم بر گردونمش.

نیاز به تغییر بدجوری احساس میشه. منبعد جمله عکس بالا سرلوحه قرار می گیره!!