یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

کمی هم خود تعریفی بد نیست...

bk

وقتی تو هم سن و سالهای خودم نگاه می کنم ، خیلی بدون ادعا میتونم بگم شخصیت قوی تری نسبت به بقیه دارم. بیش از حد شوخ و خنده رو هستم. طوری که گاهی وقتا با این همه مشکلات و دغدغه هایی که اکثرا خودم مقصرش نبودم باز هم سرحال و قبراقم. تنهایی پر و پیمونی هم دارم. خیلی کم اتفاق میوفته که یکی دیگه بتونه حال به ندرت بدم رو خوب کنه. اکثرا خودم و خودم ولی ...

شاید هر چند وقت یکبار، شاید هر شش ماه یا یک سال نیاز پیدا میکنم که کمی فقط کمی از دغدغه های ذهنیم یا مشکلاتم را با کسی بیان کنم تا کمی همراهی یکی دیگه رو هم با خودم تجربه کنم ولی وقتی اون شخص برمیگرده و بجای گوش بودن بیشتر زبان میشه و بجای آرامش دادن بیشتر انگشت اشاره خودش رو سمتت می گیره متوجه میشی که تو این رینگ زندگی فقط خودتی و خودت. اینجاست که یاد ضرب المثل کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من می افتی !!!

 

اینو میدونم که من آدم قوی ای هستم فقط گاهی اوقات دوست دارم یکی دست رو شونه ام بذاره و بگه همه چی درست میشه . همین...


  • یک مرد آبی

نظرات  (۲)

واقعا کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من 
مرد ابی بدون ادعارو خوب اومدی این یک:))
دوما اینکه اره واسه منم شده که فقط گاهی وقتها خودم بتونم حالمو خوب کنم اما شده کسی بتونه حالمو خوب کنه
سوما اینکه ضرب المثلتون کاملا درست و بدون شک فقط و فقط خودت:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی