یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

من اینجا چه غلطی میکنم...

pinkman

چند روز پیش بعد از کلی جنجال تو محل کارم رفتم ی گوشه نشستم و به تنها چیزی که فکر میکردم این بود : من اینجا چه غلطی میکنم...!!!

به خودم میگفتم یعنی چندسال دیگه باید توی این جماعت بی سواد و بی مسئولیت روزی 8 ساعت از زندگیم رو سپری کنم. چقدر این جماعت بی شعور تأثیر بدی روم گذاشته بودند. از اونجایی که جدا شدن از این سیستم فعلا عقلانی نبود تصمیم گرفتم بیشتر قاطعیت به خرج بدم. تمام رنج های این چند ساله رو توی اولین جلسه سر بی عرضه ترین مسئول سازمان خالی کردم. مسئولی که فکر نکنم حتی از عهده گاو چرونی هم بربیاد.

از اون روز به بعد همه ی جورایی اصلا سمتم نمیان . آخیش ....

بعضیا لیاقتشون این هست که مثل سگ باهاشون رفتار بشه..

منبعد تجربه شده از آدمهایی که رنجم میدن کاملا دوری کنم یا ی جوری باشم که ازم دوری کنن...!!


  • یک مرد آبی

نظرات  (۲)

منم موافقم باهات :)
کاملا با جمله اخرت موافقم مرد ابی:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی