یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

این شبها حامی باشیم

میگن شب قدر شب بخشش هم هست

توی تنهایی شبانه خودم فقط یک لحظه دقیقا یک لحظه خواستم به بخشش فکر کنم ولی بی نتیجه بود

اینگار خود خدا پشت هم توی گوشم بهم میگفت : احمق ...!!! تو به من قول دادی

راست میگفت. تو شب های قدر پارسال بهش قول دادم. قول دادم زمانی به بخشش فکر کنم که ده تا چیز رو درست کرده باشم.

تو این یک سال به نصف قولم عمل کردم. نصف دیگه شاید چند سال طول بکشه. نه چند سال ذلت بار، بلکه قراره با کمک خودش با افتخار طی بشه.

بخشش نیازمند مرور گذشته هست. گذشته برای من مثل یک قوطی هست که دربش رو محکم بستم. فعلا تمام تمرکزم به حال و آینده هست. میخوام از آجر آجر این دیواری که شروع  به ساختنش کردیم، لذت ببرم.... 

شاید سالها بعد... 

شاید سالهای بعد خواستم با وجدانی آسوده تر درب این قوطی رو باز کنم و به گذشته فکر کنم.

خدایا به امید تو

خدایا 

آرامشبخش ترین لحظات زندگی رو به کسانی بده که خط شروع مسابقه زندگی رو خیلی عقب تر از دیگران شروع کردن.

اونایی که تو خانواده بدی بزرگ شدن و الان باید خودشون رو واسه تنها طی کردن مسیر آماده کنن

اونایی که زندگیشون با بیماری شروع شده و تا آخر عمر بایستی بجنگن

اونایی که حامی و حمایتگر ندارن

اونایی که با اراده و ایمان قوی، خودشون رو از جهنم گذشته بیرون آوردن و زندگی شرافتمندانه ای رو شروع کردن.


و ...




  • یک مرد آبی

نظرات  (۱)

پست قشنگی بود:))
الهی آمین...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی