یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

کلاس کاملا واقعی و فیزیکی

ostad

توفیق اجباری شد تا با هزینه سازمان در چند جلسه کلاس آموزشی با موضوعات فن بیان و ارتباطات شرکت کنم. جدای سطح بالای اساتیدی که برای آموزش حضور داشتند یک نکته مهم که خیلی برام لذت بخش بود اتفاق افتاد.

دقیقاً خاطرم نیست آخرین بار چه زمانی توی یک کلاس واقعی شرکت کرده باشم (غیرحضوری نه) . از اون کلاس هایی که واسه شروعش لحظه شماری کنی. فکر کنم 5 یا 6 سال قبل بود که اونم با استاداش حال نمی کردم!!! تو این چند سال هم غرق در آموش های اینترنتی و غیرحضوری بودم. کاملا حس کلاس ، هیجان ، پرسش و پاسخ ، خندیدن ها، سوال پرسیدن ها و .... در من مرده بود و بعد از حضور توی این کلاسها چه حال خوبی پیدا کردم. واقعا سخته توی این شرایط ناامیدی بعضی اساتید هستن که تمام دغدغه خودشون رو گذاشتن واسه راهنمایی حتی 1 نفر و چه رنجیست دلسرد نشدن

پی نوشت : چقدر خوشحالم تجربه نشستن در کلاس دکتر طالبی و دکتر آقاجانی 

  • یک مرد آبی

نظرات  (۱)

قدر این کلاسی که میری رو بدون که این لحظه ها تکرار نشدین:)))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی