یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

خود انتقادی

یک ضرب المثل معروف میگه : خواستن توانستن است. ولی خب مشکل اینه که اینقدر خواستنی های ما زیاد شده که هیچ کدوم به مرحله توانستن نمیرسه. امروز که اواخر اردیبهشت 97 هست مروری کردم به تصمیم ها و مهارت های بسیار کوچیکی که قرار بود تا پایان امسال انجامش بدم. نتیجه اصلا رضایت بخش نبود. تنها تصمیمی که عملی شد این بود که هفته ای 2 الی 3 بار تو زمین فوتبال نزدیک خونمون پیاده روی و دو انجام میدم. (جهت افزایش سلامتی)

به لطف ارزون شدن اینترنت انواع اقسام فایل های ویدیویی آموزشی مثل فتوشاپ و ادیوس و ... رو دانلود کرده بودم  تا یاد بگیرم ولی بعد از استارتش سریعا پنچر شدم و عملا شده حجم اضافه ای در حافظه فلشم که بعد دیدنش بیشتر حس بی ارادگی و افسردگی بهم دست میده ....!!!

اینا رو میگم تا کمی بهم بربخوره. خیر سرمون لیسانس کامپیوتر داریم ولی هنوز درگیر رفع حاجت فتوشاپی خودم هستم. البته همه مطالب خوددرمانی درباره این قضیه خوندم از جمله این مطلب فارنت ولی زور قضیه "حسش نیست" بهشون میچربه

فکر کنم بهانه های زیر دلیل این بی ارادگیم باشه!!!

1-      کم توجهی: دقیقا زوم نمیکنم روی اون چیزی که باید بشه. مثلا ایجاد یک شغل جدید توی ذهنمه ولی خب خیلی وقته که فقط در حد ایده هست. پیگیری نمیکنم. مشاوره نمیگیرم. ریسک نمیکنم.

2-      زندگی کارمندی: از اونجایی که به هیچ وجه شایسته سالاری در محل کار وجود نداره و فرقی بین کسی که فعالیت، تلاش، ایده، نوآوری و ... بیشتری داره و کسی که صبح تا بعداز ظهر چند میلیون پیج اینستا رو میچرخه وجود نداره ، اونوقته که آهسته آهسته محیط کاری روت تأثیر میذاره و تبدیل میشی به یک مفت خور...!!!

3-      فضای مجازی : بعد از ارزون شدن ترافیک اینترنت، من و اکثرا ملت غیور دنبال این هستیم که بقیه حجم رو مصرف کنیم ی وقت سرویس تموم نشه. که این امر هرچه بیشتر وقتم رو میگیره. مخصوصا تماشای فیلم و سریال

4-      به تعویق انداختن : از اونجایی که یک سری قول ها رو تا پایان سال 97 به خودم دادم، ذهن مریضم میگه خوب هنوز 10 ماه دیگه مونده ...!!!

و ....

متن بالا فقط بخاطر این نوشته شده که کمی خجالت بکشم و پایان امسال شرمنده خودم نشم، وگرنه اونقدرا هم بی اراده نیستم .

پی نوشت : ما خودمون داغون بودیم ماه رمضون اومد به فنا رفتیم.

  • یک مرد آبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی