یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

مصلحت اندیشی

hagh

راه درست رفتن همیشه سخته. خودم بعضی وقتا با ی چیزایی میسازم و سعی میکنم در ادامه زندگیم کفه مصلحت نسنجی !! سنگین و سنگین تر بشه. این روزا خیلی بی اعتماد تر از گذشته شدم . اعتمادم به ی احمق بی تعهد تمام برنامه ریزی های زندگیم رو بهم زده. خیلی سخته واسم که نمیتونم از نظر مالی واسه آینده برنامه ریزی کنم. مشکل اینجاست که دردسرایی که احمق مذکور!!! واسم ایجاد کرده گاهی وقتا به آرامش فکریم صدمه میزنه.

دیگه کاملا مطمئن شدم که آمار بالایی شکایات قوه قضائیه بدلیل قوانین مسخره ای هست که اجازه میده بعضی بی شعوران به سادگی از اعتماد مردم سوء استفاده کنن و مجازات خاصی هم براشون در نظر گرفته نمی شه و اصلا بازدارنده نیست.

البته ی دلسوزی مسخره ای همیشه تو ته دلم هست که برای مثال اگه ی داعشی که سر 500 آدم رو بریده و بیاد جلوم دوست دارم ی جوری به زندگی سالم بر گردونمش.

نیاز به تغییر بدجوری احساس میشه. منبعد جمله عکس بالا سرلوحه قرار می گیره!!


  • یک مرد آبی

نظرات  (۱)

آرامش زندگیت آرزومه، دیالوگ قد یک کتاب حرف داره، ازش زود عبور نکن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی