یک مرد آبی

یک مرد آبی

می نویسم تا بدانم که بودم. چه اشتباهاتی داشته ام. چه تفکراتی در گذشته داشتم .نوشتن برای من مانند یک میراث است. به همین میراث کوچک خود افتخار میکنم. میدانم نوشته هایم الزاما صحیح نیست و آنچنان هم بازدیدکننده ندارد اما میدانم این نوشته ها، خود واقعی من است. اگر روزی از نوشتن منصرف شوم آن روز از خود واقعی مرد آبی دور و دورتر شده ام.

برزخ بین احمق بودن یا ناجی بودن



گاهی وقتا ذهنم خیلی مشغول میشه. به اینکه حد مراقبت ما از اطرافیانی که خیلی دوستشون داریم(خانواده) چقدر بایستی باشه. وقتی میدونی و مطمئنی که یکیشون راه رو داره اشتباه میره چیکار میشه کرد.

یکی از خلقیات من اینه که بدجوری به خانواده اعتقاد دارم و اگه مشکلی براشون پیش بیاد تمام تلاشم رو میکنم که حلش کنم و ی بدی که دارم به اینکه در عین حال به فکر پیشرفتشون هم هستم!! که معمولا در این راه آسیب میبینم.

متأسفانه بعضی وقتا حقیقت جمله بالا بدجوری تو زندگیم نمود پیدا می کنه ولی با اینحال اصلا قصد عقب نشینی ندارم و همچنان اولویت اول زندگی من خانواده و پیشرفت اوناست.

بدبختیش اینه که وقتی به الگوهام توجه میکنم اکثر اونا قید ازدواج و خانواده رو زدن (نه همه!) و ی جورایی تمام تمرکزشون روی خودشونه. یعنی دیگه مسائلی مثل خانواده، همسر و بچه ... وجود نداره و در قید و بند این چیزا نیستن.

با اینهال زندگی ادامه داره و من آرامشی که از خانوادم بدست میارم قابل معامله نیست. حداقل فعلاً...!!!

  • یک مرد آبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی